بابابزرگ،مهمون فرزین

چند روزیه بابابزرگ اومده پیشم.صبحش که بیدار شدم سورپرایز شدم چون اصلن خبر نداشم و بابایی بهم نگفته بود به بابا گفتم ای کلک میخاسی غافلگیر شم؟اونم گفت آره.خلاصه صبونه خوردیم و باهم رفتیم پیش دبستانی بعدازظهرشم اومدن دنبالم توو خونه هم کلی بام بازی کرد.جند روزیم رفت خونه پسر عموم(نوید) دیروز با عمو اینا برگشت.با نوید کلی کل کل کردیم که بابابزرگ خونه کی بمونه ولی شبش پیش ما موند چون فردا پس فردا مخاس برگرده پاوه و بابام ببردش ترمینال.الانم داریم باهم بازی می کنیم.


تاریخ : 09 آذر 1392 - 03:27 | توسط : فرزین | بازدید : 1876 | موضوع : وبلاگ | 11 نظر

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام


مشاوره، آموزش، طراحی و ساخت فروشگاه اینترنتی